زیارت گاه ها

avasaba

درباره وبلاگ
این وبلاگ جهت سرگرمی و خدمت به ترکمنان عزیز طراحی شده است
نويسندگان
پيوندهاي روزانه
پيوندها
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان محل دوست یابی ترکمنان عزیز و آدرس torkmanchat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آتالار نقلي
ماتال
ترکمن گوزل آدلري

سخن روز

زیارتگاه بابا تکیه در دامنه ی شمالی نیلکوه و در 600 متری حاشیه ی جنوب غربی روستای پاسنگ بالا از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت واقع شده است و با شهر گالیکش حدود 12 کیلومتر فاصله دارد. کوه های مرتفع و جنگل از یک سو و زمین های کشاورزی دیم ( گندم، جو، کلزا، و آفتابگردان و ... ) از سوی دیگر این زیارتگاه را در بر گرفته است.
رودخانه ی روستا با فاصله ی کمی از جبهه ی شمال و شرق زیارتگاه می گذرد، که باعث آبادانی بیشتر محیط اطراف و پر محصولی زمین های کشاورزی و سرسبزی و طراوت منطقه گردیده است. در محوطه ی زیارتگاه بابا تکیه درختان تنومند و کهن سالی نظیر چنار، گردو، راش صنوبر، شمشاد، انجیر، انار و توت دیده می شود.
نام روستا به سبب نزدیکی و مجاورت به جبهه ی شمالی نیلی کوه و جنگل، «پاسنگ» نامیده شده است. از آنجایی که دو روستا به این نام وجود دارد ، روستای پایین تر از این زیارتگاه و ده که به جاده بین المللی مینوشت – مشهد و به شهر گالیکش نزدیکتر است را پاسنگ پایین و این روستا را پاسنگ بالا نامیده اند.

ساختمان زیارتگاه بابا تکیه
بنای قدیمی زیارتگاه را خراب کرده اند، و بنای کنونی را در سال 1350 به جای ان ساخته اند . این بنا در حال حاضر آجری بوده و منحصر به یک اتاق با پلان مربع شکل و سقف شیروانی فلزی ( حلبی ) به اندازه ی 10*9 متر است. در ورودی آن در ضلع شرقی زیارتگاه قرار دارد. و نمای خارجی آن به صورت قوس هلالی می باشد.
زیارتگاه بابا تکیه از دو قسمت فضای اصلی یا شیستان ساده و کفش کن تشکیل شده است ، که با یک در به همدیگر مربوط می شوند. در فضای اصلی یا شبستان ساده جز صورت قبری ساده چیز دیگری دیده نمی شود. نمای قبر به صورت یک ضریح فلزی سبز رنگ به ارتفاع حدود 5/1متر و طول 2 متر و به شکل قبرهای پشته ای ساخته شده است. متصل به آن صندوق نذورات قرار دارد. افراد بیمار را برای شفا به این مرقد و قبر دخیل می بندند. برابر با شجره نامه ی موجود، این قبر مربوط به آصف برخیا است. هیچ گونه اثر تاریخی در این زیارتگاه وجود ندارد.
کفش کن زیارتگاه یاد شده دارای پلان مستطیل شکل است، و با یک شبستان دراز از زیارتگاه جدا می شود. در داخل کفش کن و در دو طرف آن دو تیغه یا هره آجری به ارتفاع 30 سانتی متر ساخته شده، که زائران بابا تکیه شمع های نذری خود را بر روی آن روشن می کنند.
نمای خارجی زیارتگاه بسیار ساده و عاری از هرگونه تزئین و عناصر هنری است. دو پنجره ی فلزی ساده در جبهه ی شرقی بقعه دیده می شود. ساختمان زائر سرا و اتاق خادم زیارتگاه بابا تکیه در ضلع غربی و سرویس های بهداشتی نیز در جبهه ی جنوبی آن است.
فضای بیرونی زیارتگاه محوطه سازی شده است. در حیاط زیارتگاه مزار و قبور مسلمین و شهدای روستای پاسنگ بالا و پایین است. در این مزار دو گونه قبر دیده می شود، قبرهای قدیمی و جدید. قبرهای قدیمی فاقد سنگ مزار و به صورت قلوه سنگ چین و به شکل بیضی می باشند. قبرهای جدید همگی دارای سنگ قبر هستند. که بر روی سنگ قبر مشخصات کلی فرد متوفی شامل نام و نام خانوادگی، نام پدر، تاریخ ولادت و تاریخ وفات حجاری شده است. در برخی سنگ قبرها آیات قرآنی که متضمن طلب آمرزش و رحمت برای متوفی است، خوانده می شود.

بابا تکیه کیست؟
بنابر اعتقادات اهالی روستا و زائران و به استناد شجره نامه موجود، این زیارتگاه مربوط به آصف برخیا است. آصف پسر برخیا ، نام وزیر یا دبیر سلیمان نبی (ع) و یا دانشمندی از بنی اسرائیل است. می گویند، این همان کسی است که علمی از کتاب داشت، و در قرآن کریم ذکر آن رفته است. او تخت بلقیس را از دو ماه راه به کمتر از لمح بصر و چشم زخمی در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت.

یک زمان صدر وی از اهل هنر خالی نیست
همچو خالی بندی تخت سلیمان از آصف
اسمان بوسه دهد خاک درش را بامید
کاستانش بزداید ز رخ ماه به کف
« سوزنی »

از دیگر معنایی که برای آصف ذکر شده نام خیناگری مشهور به زمان داوود نبی است.
عمل و علم بیاید صفت آصف شاه ............ آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد
« کمال اسماعیل »

برخیا : نام پدر آصف وزیر سلیمان است.
صورت احمد زآدم بود لیک اندر صفت ........... آدم از احمد پدید آمد چو ز آصف برخیا
« سنایی »

زایران و مردم معتقدند و باور دارند که آصف برخیا وزیر دانای حضرت سلیمان (ع) بوده است و به سبب اینکه :
1- اغلب در مجاورت و در نزدیکی درخت چنار می نشسته و به سیر و سلوک و استراحت می پرداخته و یا با مریدان و یاران خود حلقه های تعلیم ، موعظه و ذکر بر پا می داشته است، به با با تکیه معروف شده است.
2- آصف برخیا در حال فرار از سوی انکار و تفکر کنندگانش به این منطقه رسیده و پناه گرفته و در هنگام تکیه و استراحت به درخت انار، نزدیک زیارتگاه به قتل رسیده است. از این رو به بابا تکیه شهرت یافته است.
به نظر نگارنده آصف برخیا یا همان بابا تکیه یک عارف و صوفی کامل است. کلمه بابا مبین این مطلب می باشد. زیرا عنوان «بابا» خاص مشایخ و بزرگان صوفیه بوده است. می دانیم در تصوف والاترین و شریف ترین و عالی ترین منصب را پیر کامل داراست، که در هر زمان به یکی از نام هایی نظیر قطب، غوث، شاه، مرشد، حضرت، شیخ، درویش، بابا و ... خوانده می شدند. پس بعنوان «بابا» نام دیگر پیر یا قطب زمان است و بابا را پیر پیران کامل اطلاق می کنند که به منزله ی پدر و به عبارت دیگر پدر معنوی می باشد. مانند بابا افضل کاشانی و باباطاهر عریان همدانی.
نگارنده باور دارد که زیارتگاه باباتکیه در آغاز یک خانقاه و محل اجتماع صوفیان صادق و مریدان آصف برخیا بوده است. و در آن مکان حلقه های ذکر و تعلیم، ریاضت و چله نشینی هایی رواج داشته، که غالبا اشتغال به آنها بیشتر وقت صوفیان و سالکان طریق را پر می کرده است. در این کانون آصف برخیا که به مرحله ی پیر کامل رسیده بود، زاویه و کنج خلوت خاص خود را داشته است. و هدایت و سرپرستی خانقاه و مریدان با ایشان بوده است.
پس از اینکه آصف برخیا وفات می کند، و یا بر اثر سخن چینی و توطئه سازی دشمنان و تفکیر کنندگانش به قتل می رسد، بر اساس یک سنت که بانیان یک مکان دینی یا آموزشی را در همان مکان به خاک می سپردند. جسد وی را در خانقاه خودش دفن می کنند. بعدها این خانقاه تبدیل به زیارتگاه می شود و پیرامون آنرا قبرهای مریدان و دیگر مومنین فرا می گیرد. به دلیل اهمیت شخصیت عرفانی آصف برخیا این گورستان و مرقد به لقب طریقتی او « باباتکیه » معروف شده است.

درختان نذر کرده
در اطراف و پیرامون زیارتگاه بابا درختان تنومند و کهن سالی نظیر چنار، صنوبر، راش گردو و انار و ... وجود دارد، که عمر آنها از ده تا چند سال تخمین زده می شود. که در این میان درخت چنار که در فاصله ی کمی از بقعه و در مجاورت رودخانه و راه دسترسی روستا روییده است، از اهمیت خاصی برخوردار است. محیط تنه آن از یک متری زمین 632 سانتی متری است. با توجه به شکل ظاهر و تنومندی آن به نظر می رسد، که از عمر دراز چند ساله برخوردار باشد. گویند که آصف برخیا یا همان باباتکیه به این درختان تکیه می کرده و یا در پای آن می میرد.
چندین درخت نذر کرده ی انار نیز پیرامون بقعه به ویژه در جهات شمال شرقی و شرق زیارتگاه دیده می شود. زائران زیارتگاه معتقدند که از این درخت ها کرامت هایی دیده اند، لذا ایشان برای برآورده شدن حاجت و نیازمندیهای خود نظیر باردار شدن خانم ها، ازدواج دختران، رفع بیماری و شفای مریض، افزایش کشت و پر محصولی زمین، تکثیر و زاد و ولد رمه هایشان به این درختان نذر کرده ی انار دخیل شده و در جهت قبله به آن پارچه گره می زنند.
 
امامزاده يحيي بن زيد (ع)
حضرت يحيي بن زيد (ع) از نوادگان حضرت حسين بن علي بن ابي طالب مي باشد، مادرش ريطه دختر ابوهاشم عبدا… بن محمد بن حنيفه بن اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) است. حضرت يحيي بن زيد در زمان يزيد با 700 نفر از طرفداران خود در خراسان قيام نموده و آنچنان با دشمن به جنگ پرداخت كه سپاه دشمن را شكست داد و با پيروزي خارق العاده اي عازم هرات شد و از آنجا به شهر جرجان روانه شد.
نصروالي خراسان همراه هشتاد هزار سوار مجهز از سپاه شام و اطراف براي سركوبي يحيي وارد قريه ارغوان شد سه روز و سه شب جنگ كرد و در نتيجه يحيي و همراهانش به شهادت رسيدند يحيي همانند پدر و بر اثر تيري كه به پيشانيش وارد شد درعصر روز جمعه سنه 125 هجري قمري شهيد گشت. حضرت يحيي بن زيد كه از طرف پدر و مادر با سه واسطه به امام علي (ع) مي‌رسد. نوه امام زين‌العابدين (ع) و يكي از راويان و محدثين بوده است كه در سنين جواني به شهادت رسيد و در نوشته‌هاي تاريخي او را اولين فردي مي‌دانند كه كتاب صحيف سجاديه را به ايران آورده است. اين امامزاده داراي بناي بزرگ و محوطه‌اي وسيع و رواق آيينه‌ كاري شده مي‌باشد و محوطه داخلي اين امامزاده داراي صحن وسيع و بناهاي متعدد براي استراحت و رفاه حال مسافران و زائران است و در خارج از محوطه نيز پاركينگ وسيع و همچنين بازارچه‌اي به منظور رفع نيازمنديهاي زوار و مسافران اعم از صنايع دستي و مواد خوراكي ايجاد شده است. از امتيازات اين مكان مذهبي وجود محراب گچ بري دوره سلجوقي در جوار ضريح مطهر آن امام است و همچنين اين مقبره در نزديكي شهر تاريخي جرجان قرار دارد.
اين امامزاده در شهرستان گنبد قرار دارد و داراي 23150 متر مربع فضاي مسقف و شبستان است و در اطراف آن 134 زائر سرا وجود دارد.

زندگی نامه و آرامگاه  سلطان حبی خواجه
درباره‌ی خانواده‌ی سلطان حبّی خواجه
حبی خواجه چهارمین فرزند حكیم سلیمان آتا است. زندگانی سلطان حبی كه بیشتر به افسانه شباهت دارد به مراتب شنیدنی‌تر از دیگر عرفای ترك – تركمن است.
در رساله‌ی «حكیم آتا» اشاره شده است كه سلطان حبی دو برادر داشت. در این رساله، نام فرزندان حكیم آتا بدین گونه آمده است: اصغر خواجه، محمود خواجه و حبّی خواجه. «شجره‌نامه‌ی آتای تركمن» تعداد فرزندان حكیم آتا را با افزودن نام «قوچغار خواجه» به چهار می‌رساند. (3)
در باره‌ی زندگانی سلطان حبی در «رساله‌ی حكیم آتا» اینگونه آمده است: «حكیم آتا از عنبر انه دارای سه فرزند به نام‌های محمود خواجه، اصغر خواجه و حبّی خواجه شد.
نام پدر سلطان حبی، «حكیم سلیمان آتا باقیرغانی» (وفات 582 هجری) و نام مادر وی «عنبر» دختر بوراق‌خان ( یا «بوغراخان») است. (4)

علت مهاجرت سلطان حبی به تركمن ‌صحرای ایران
حكیم آتا دو فرزند بزرگ‌تر خود – محمود خواجه و اصغرخواجه - را برای كسب علوم قرآنی نزد «جار الله زمخشری» - عالم و مفسر مشهور - به خوارزم می‌‌فرستد. كوچك‌ترین فرزند او، حبی خواجه، هر روز سوار بر اسب به شكار آهو می‌رود و شكار خود را نزد پدرش می‌آورد. حكیم آتا برای اطلاع از ترقیات روحی فرزند خود به فكر امتحان وی بر می‌آید. آتا مریدی به نام شیخ سعد - برادر كوچك‌تر سلطان سنجر ماضی(5) (فوت 552 هـ. / 58- 1157 م.)- در قصبه‌ی طرادیگان واقع در ولایت جونوق داشت. آتا نام او را ندا می‌كند، شیخ سعد طرفةالعین می‌آید. آتا، حبی خواجه را نیز ندا می‌كند، اما او بعد از مدتی می‌آید. پدر از وی سبب دیركردش را می‌پرسد. او ادعا می‌دارد كه در دریای محیط در حال نجات غریق‌ها بوده است. پدر باور نمی‌كند. حبی خواجه می‌گوید كه نجات یافتگان پنج ماه دیگر یازده سكه‌ی طلا به عنوان شكرانه خواهند آورد. اینگونه نیز می‌شود، بعد از پنج ماه عده‌ای می‌آیند و شكرانه به سلطان حبی می‌دهند و مریدش می‌شوند. حكیم آتا از عروج روحی فرزند خود متعجب می‌شود. روزی حكیم آتا نه گاو قربانی می‌كند و در غیاب سلطان حبی، با دیگر مریدان به ذكر مشغول می‌شود. در این بین حبی خواجه با آهوانی كه شكار كرده می‌آید و از این اینكه پدر وی را دعوت نكرده است اندوهگین می‌شود. با كرامت گاوها را زنده می‌كند و تمامی مردم به او گرایش پیدا می‌كنند. حبی خواجه به پدر می‌گوید كه من برای همیشه از اینجا می‌روم و به حجره‌ی خود وارد می‌شود، كفن می‌پوشد و غایب می شود.»(6)
در این باره، در شجره‌نامه‌ی آتا آمده است: «حكیم سلیمان‌نینگ تؤرت اوغلی بار اردی. بیری‌نینگ آدی اصغر خواجه، و بیری‌نینگ آدی قوچغار خواجه و بیری‌نینگ آدی محمود خواجه و بیری‌نینگ آدی سلطان حبی خواجه – سلّمهم الله – اردی‌لر، تیریك صورتی بیرله غایب بولدولار.»(7)
حكیم آتا برای یافتن فرزند خود به تمام مناطق افرادی را گسیل می‌دارد، اما از او اثری پیدا نمی‌شود. حكیم آتا در رثای فرزند خود شعری دارد كه در «دیوان حكمت» وی آمده است. این شعر را در اینجا می‌آوریم:
واه دریغا یرنینگ گؤك‌نینگ آراسیندا،
یتوردیم من شونقار قوشوم تاپماس منأ.
یارانلار سیز تیلاك‌ده من ایستاكـده ،
ییـغلابـان گـؤزده یـاشیم سیلـماس منأ.

ییغلابان گؤزده یاشینگ سیلغیل تییرلر،
تؤرت یانینگغا ازگو – سوراغ سالغیل تییرلر،
ایسته‌بان جان قوشوم‌نی بوُلغوُل تییرلر،
من آنگا آرام – قرار قیلماس منأ.

من آنگا آرام قرار نتاك قیلغوم،
اتیم اریب، منگزیم سولوب قایدا بارغوم،
یا الها! بوُلوُنماسا من قوُل اؤلگوم،
سوراغینگنی اشیتسم دورماس منأ.

قوشوم‌نینگ آدی گلور شام – عراقدا،
حرم بیرله خطی‌دن، اول تاش – ایراقدا،
پرواز قیلیب یؤری دییرلر، جان فراقدا،
من آنینگ یوللارینی بیلمس منأ.

یولونی بیلمه‌سم تییب نه قیلایین،
عالم اوكوش امكاك قایان گؤره‌یین،
یارانلار سیز قاتینگیز من بارایین،
من بارسام اوشال یردن گلمس منأ.

من بارسام بوُلغای موُ آندا قوشوم،
بوُلوُنماسا دشوار بوْلوُر منینگ ایشیم،
قوْلوُمغا قوْنسا یتگیر شونقار قوشوم،
غاز – قوُ قارشوُ گلسه سالماس منأ.

قوشومغا آت بریلدی آدم توزی،
خوجه علی – قول سلیمان حكمت سؤزی،
كیم بیلدی، كیم بیلمه‌دی بو سرّ سؤزی،
مولام‌نینگ سرّلارینی بیلمس منأ. (8)

ترجمه:
« آه دریغا! در میان آسمان و زمین پرنده‌ی سنقر خود را گم كرده‌ام و آن را نمی‌یابم. ای یاران، شما در دعائید و من از فراق او اشك از چشمانم جاریست.
می‌گویند كه با گریه اشك از چشمانم جاری سازم و به چهار طرف جویندگانی را برای یافتن وی بفرستم. می‌گویند كه باید آن پرنده همچون جانم را پیدا كنم. من در جستجوی اویم و قراری ندارم.
چگونه در فراق او آرام گیرم؟ لاغر گشته‌ام و رنگ بر چهره ندارم، از كجا او را بیابم؟ اگر خبری از او بشنوم، درنگ نخواهم كرد.
خبر پرنده‌ی من از شام و عراق و حرم و ختای می‌رسد. می‌گویند كه پرنده‌ی من در آنجاها پرواز می‌كند. جان من در فراق‌ وی می‌گدازد، چه كنم كه راه را نمی‌دانم.
چه كنم؟ از كه كمك و یاری خواهم؟ ای یاران! اگر او را یافتید تحمل كنید تا من برسم. اگر من بدانجا روم، دیگر باز نخواهم گشت.
اگر من بدانجا روم آیا پرنده‌ام را خواهم یافت؟ اگر او را پیدا نكنم، كار من دشوار خواهد شد. اگر آن پرنده‌ی سنقر من بر دستانم بنشید، اگر غاز و قو هم به نزد من بیاید، آنها را تحویل نخواهم گرفت.
پرنده‌ی من از جنس آدم است. ای سلیمان! آیا سخنان حكمت‌آمیز و پر راز و رمز تو را كسی فهمیده است؟ من بر اسرار پروردگارم واقف نیستم.»

تولد و وفات سلطان حبی
تاریخ تولد و وفات سلطان حبی تاكنون برای ما معلوم نشده است. اما با توجه به وفات پدر وی حكیم آتا در سال 582 هجری بر می‌آید كه وی پیش از تاریخ بدنیا آمده و بعد از این تاریخ نیز فوت كرده باشد. با توجه به محدودیت منابع تاریخی در این باره فعلاً اطلاعات دقیق‌تر را به فرصتی دیگر می‌گذاریم.

نسب‌نامه‌ سلطان حبی
مهمترین منبعی كه درباره‌ی نسب‌نامه «سلطان حبی خواجه» در اختیار ماست «شجره‌نامه‌ی آتا»، می‌باشد. در این شجره‌نامه نام پدران سلطان حبی ذكر شده است. گرچه در این شجره‌نامه به ذكر نام‌ها بسنده شده است با این وجود برخی مطالب آن پاره‌ای از ابهامات تاریخ شخصیت‌های تركمن را برای محققان روشن می‌سازد. یكی از این ابهامات كه تاكنون منتشر نشده است، سلسله انساب سلطان حبی و دیگر عارفان این طایفه‌ی آتای تركمن است.
شجره‌ نامه‌ی آتای تركمن سلسله انساب سلطان حبی را به حضرت عثمان رضی‌الله عنه می‌رساند. سلسله‌ی انساب وی در شجره‌نامه‌ی آتا اینگونه آمده است: «… ایمدی حضرت عثمان‌نینگ دوقوز اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی عبدالله اكبر و بیری‌نینگ آدی … ایمدی بیان عبدالله اكبر، عبدالله اكبرنینگ اوغلی هارون، آنینگ اوغلی عبدالجبار، آنینگ اوغلی عبدالقهار، آنینگ اوغلی عبدالله، آنینگ اوغلی عبدالكریم، آنینگ اوغلی شهاب‌الدین، آنینگ اوغلی نجم‌الدین… ایمدی نجم‌الدین‌نینگ ایكی اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی سعدآتا لقبی اسمحمود آتا و بیری‌نینگ آدی معروف. آنینگ اوغلی داود، آنینگ اوغلی حسن، آنینگ اوغلی بایزید، آنینگ اوغلی اسكندر، آنینگ اوغلی یحیی، آنینگ اوغلی قیصر، آنینگ اوغلی مراد، آنینگ اوغلی سلیمان آتا رحمه الله علیه. سلیمان آتانینگ ایكی اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی سوجوك‌لوك ابراهیم آتا اردی و بیری‌نینگ (آدی) محب آتا اردی.
سوجوك‌لوك ابراهیم آتانینگ اوغلی سلطان قطب الاقطاب حكیم سلیمان آتا علیه الرحمه اردی. حكیم تیب حضرت خواجه احمد یسوی (دین) طریقت بابیندا حكمت گؤردی، اول سبب‌دین حكیم آتا تیب آت قوْیدوُلار.
حكیم سلیمان‌نینگ تؤرت اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی اصغر خواجه، و بیری‌نینگ آدی قوچغار خواجه و بیری‌نینگ آدی محمود خواجه و بیری‌نینگ آدی سلطان حبی خواجه اردی، - سلّمهم الله تعالی- اردی‌لر، تیریك صورتی بیرله غایب بولدولار. شیخ سعد نفس اوغلی توُروُر، سلطان سنجر ماضی‌نینگ اینی‌سی توُروُر…» (9)
همانطور كه در متن بالا نیز مشاهده می‌شود، سلسله انساب سلطان حبی به واسطه نوزده تن از پدرانش به حضرت عثمان ذی‌النورین رضی الله عنه ختم می‌شود. در میان این نام‌ها به اسامی شخصیت‌هایی بر‌می‌خوریم كه نام‌شان در تاریخ باقی مانده است و آن گونه كه معلوم می‌شود آنان از نام‌آوران زمان خود بوده‌اند. پدر سلطان حبی، حكیم سلیمان آتای باقیرغانی (582 هجری) سومین و مشهورترین خلیفه‌ی سر سلسله‌ی طریقت یسویه خواجه احمد (فوت 562 هجری) است كه پس از فوت پیر خود راه وی را ادامه می‌دهد.

مزار سلطان حبّی و گزارشی كوتاه از آن
آن گونه كه از شواهد بر می‌آید و عقیده‌ی عموم مردم بر آن تأكید دارد این است كه سلطان حبی به اولیای غایب پیوسته است. ما در همین اواخر شنیدیم كه زیارتگاهی در منطقه قرق جنگل گلستان وجود دارد كه مزار سلطان حبی است.
در تاریخ 28/7/79 بازدید و زیارتی از مزار سلطان حبی توسط نگارنده و همكاران انجام گرفت. سلطان حبی در بلندترین نقطه شمال جنگل گلستان در حد فاصل جنگل گلستان و منطقه گلیداغ قرار دارد. مزار سلطان حبی، در كومه‌ای سنگی قرار دارد. در طرف غرب آن دو كومه دیگر با درب مستقیم به عنوان مهمان‌سرا توسط زائرین ساخته شده است. چند تكه چوب حكاكی شده‌ی قدیمی در روی مزار سلطان حبی قرار دارد. سقف كومه‌ها را پوشانیده‌اند و فقط یكی از ستون‌ها نقش حكاكی‌های قدیمی اسلامی را بر روی خود دارد. مزار حبی را با تخته سنگ‌های بزرگ درست كرده‌اند كه نمایی همچون سنگ‌های دیوار اتاق دارد. مزار سلطان حبی را محلی‌ها «مرغزار اولیا» نیز می‌گویند و دو قله‌ آن طرف‌تر در جانب شمال غربی كوه «گلعذار اولیا» قرار دارد كه به روایت مردم مزار خواهر سلطان حبی است.
در جنوب سلطان حبی، قله‌ی «محمد زمان» (نشین)، در جنوب شرقی قله‌ی «یكه بارماق»، در شرق «دویه اؤركوجی» (كوهان شتر) (دیوار كجی) و در غرب قله‌ی «صوفی قوْتچی» یا «صوفی قوْرچی» قرار دارد.
دورتادور سلطان حبی مزار مسلمین قرار دارد كه به زمان‌های بسیار قدیم احتمالاً به زمان سلطان حبی مربوط است. قدمت سنگ مزارها از زندگی و وجود تمدن در دوران گذشته حكایت دارد.
هنوز نیز زوار از روستاهای گلیداغ، لؤهوندور، یان‌بولاق، یل چشمه و به‌كده به اینجا می‌آیند. برخی عقیده دارند كه اینجا محل عروج سلطان و برخی دیگر محل عبادت و زندگی وی است. احتمال اینكه وی عروج كرده باشد و تاكنون زنده باشد، كم است. این روایت احتمالاً از شجره‌نامه‌ی آتا نشأت می‌گیرد.(10)
با توجه به وفات پدر سلطان در سال 582 هجری، احتمال می‌رود كه وی چند سال پیش از این تاریخ به آنجا مهاجرت كرده باشد. احتمالاً بعد از آمدن سلطان حبی به آنجا، مردم به دور وی گرد آمده و محلی مسكونی در آنجا تشكیل داده باشند. تحقیقات گسترده‌تر باستانشنان اینگونه ابهامات را از بین خواهد برد.

رساله‌ی سلطان حبی
در باره‌ی زندگانی وی رساله‌ای برای ما به یادگار مانده است. این رساله‌ بر خلاف «رساله‌ی حكیم آتا» كه كتابی است منظوم و منثور، فقط به صورت شعر در قالب مثنوی بیان شده است. از این رساله بجز یك ورق، چیز دیگری در دست نگارنده مقاله وجود ندارد. با توجه به گستردگی نام و شهرت سلطان حبی در میان تركمنان، امید می‌رود كه رساله‌ی وی در آینده‌ای نزدیك یافت شود. اكنون چند بیت از این كتاب را می‌آوریم كه به كرامتِ زنده كردن گاو توسط وی اشاره دارد:

بسم الله تیـب أر حـبی، بیــــر دریـنی اوردولار
بایاغــی تك اول سیغیر، تـوروب یؤروبــردی‌لر
سلطان حبی ولـی‌نینگ، آیاقـلارین اؤپـــــدولـر
رخصت آلیـب اول سـیغیر، اوتـلاغالی گیــتدی‌لر
اوشول وقتدا سلیمان، باسین یرگه قویــــدولار
اؤز اوغلونینگ ایشی‌گه حیران بولوب تــوردولار
عارف بولوب بیز ایكه‌و ایـل خلقینی ییغماس‌میز
شاخ چیقاردیق بیز ایكه‌و بیر قازانغا سیغماس‌میز
بو سؤزنی سیز آیتینگـــیز گیـتر یولنی سورالی
سیز تورونگیز جان بابام بیز غریب‌لار یؤرألــــی
تقصیر دییبـــان أر حبی توروب یـؤری بردی‌لر
انه اوغول ایكی‌سی اول حجرأگه گیــــــردی‌لـــر
عـــنبر انه حجرأنینگ ایشــــــیك‌لـرین آلدی‌لار
غایــــب بولوپ حـــــبی‌نینگ لباس‌لاری قالدی‌لار
سلیمان‌نی سورسانگیز خواجه احمدگه نایب‌دیـر
سلطان حبی شول وقتدا تیریك یؤرگن ]غایب‌دیر[
صبح صادق بولغاندا عـــنـبـر انـــــه توردولار
گؤره‌ی دییبان اوغلونی اول حجرأگه گیردی‌لـــر
اوغلون تاپمای انه‌سی آلیپ چیقدی لــــــباسین
فـــــــریـــاد قــــیلیپ آییتدی خدایی‌غا ثناسین
سلطان حبی جان بالام قایدا غایب بولدونگ سـن
من شكسته غریب‌نی ایمدی نامید قویدونـگ سـن
تیری غایب بالامنی ایمدی كیمدن ســــــورایین
غایب بولغان بالامدان …………………………..
غایب‌دان آواز گلدی سلطان حبی تیریك دیـــــر
خضر بیرله الیاس‌غا بیرله ……...........................
هـیـچ اولـیـا تاپـــمادی بــو دنیــانینگ میدارین
غایبدان سؤز اشیتدی كؤنگلی تاپدی قـــــرارین (11)

ترجمه:
«حبی خواجه بسم الله گفت و به یكی از پوست‌ها ضربه‌ای زد. گاو همچون زمانی كه زنده بود بلند شد و به راه افتاد. آن گاو به پاهای سلطان حبی بوسه زد، رخصت خواست. گاو می‌چرید و می‌رفت. در آن وقت حكیم سلیمان آتا سر بر زمین نهاد و از كرامت فرزند خود حیران ماند. حكیم آتا گفت: ما عارف هستیم و بدین گونه مردم را نمی‌توانیم دور خود جمع كنیم. ما همچون دو كله‌ی قوچ هستیم كه در یك دیگ نمی‌توانیم بجوشیم. سلطان حبی گفت: پس ای پدر بزرگوار! من می‌روم. سلطان حبی از جای برخواست و با مادر به راه افتاد. هر دو داخل حجره‌ای شدند. عنبر انه، مادر وی، درب حجره را گرفت. سلطان حبی غایب شد و فقط لباس‌هایش ماند. حكیم سلیمان آتا، نایب خواجه احمد یسوی است. سلطان حبی اكنون غایب است و زنده می‌باشد. صبح صادق، عنبر انه از خواب برخواست و برای دیدن فرزندش رفت. فرزند خود را نیافت، لباس سلطان را بر دست گرفت و فریادزنان ا گفت: ای فرزندم، سلطان حبی، كجا غایب شده‌ای. من غریب و شكسته دل را ناامید رها كرده‌ای. سراغ فرزند غایبم را از چه كسی بگیرم. ندایی از غایب آمد: سلطان حبی زنده است، او با خضر و الیاس همراه گشته است. هیچ یك از اولیا در این دنیا طاقت نیاوردند. چون مادر این سخن از غایب شنید، دلش آرام گرفت.»

نام سلطان حبی در ادبیات تركمن
آنگونه كه سلطان حبی در میان تركمنان مشهور است، چنین به نظر می‌رسد كه نام وی نیز در آثار ادبی پیدا شود. تاكنون تحقیق گسترده‌ای در این مورد انجام نگرفته‌ است، ولی نام وی با توجه به محدودیت منابع موجود، فقط در داستان «یوسف و احمد» اثر قربانعالی معروفی (1735- 1810 م) شاعر شهیر تركمن یافت شد. در این كتاب آمده است:
سانـگا یـار بولوپـدیر حضرت عـلی
دارغان بابا بیلن اول ســلمان ولی
سلطان محمود بیلن سلطان أر حبی
چلتن‌لرینگ بیری تورار، جان بالام (13)

تحقیق از: محمود عطاگزلی/ پاییز 79

زیرنویس‌ها:
1- Turkestan Down to the Mongol invasion ، و. بارتولد، به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آریسان، 1984، ص 76.
2- دیوان حكمت، خواجه احمد یسوی، به كوشش دكتر حیاتی بیجه، آنكارا، تركیه دیانت وقفی یایینلاری/ 119، 1993، مقدمه ص XVI، XV.
3- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن، دست نوشته طاغن‌نیازشیخ (فوت 1325هـ.ق)، مقدمه و تصحیح محمود عطاگزلی.
4- رشحات عین الحیات، مولانا فخرالدین علی بن حسین واعظ كاشفی (867- 939 هجری)، با مقدمه و تصحیحات و حواشی و تعلیقات دكتر علی اصغر معینیان، شهریور 1356، انشتارات بنیاد نیكوكاری نوریانی، پاورقی ص 22؛ و ترجمه‌ی تركی رشحات، ص 16 به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پاورقی ص 88؛ مذكر احباب، ج 5، ص 534، به نقل از «به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پاورقی ص 88.
5- همان مأخذ.
6- نخستین متصوفین ادبیات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آریسان، 1984، صص 91-90.
7- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
8- دیوان حكمت، حكیم سلیمان آتا باقیرغانی، به كوشش محمود عطاگزلی، شعر «تابماس منأ».
9- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
10- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
11- ورقه‌ای به جای مانده از رساله‌ی سلطان حبی.
12- یوسف و احمد، معروفی، قربانعالی، به كوشش مراددوردی قاضی، ویرایش محمود عطاگزلی، انتشارات جلوه، چاپ اول 1377.

برگفته از سایت انجمن شعر و ادب ترکمن میراث
برامشاهده عکس های ارامگاه خواجه برلینک زیرکلیک نمایید.در ضمن نظریادتون نره:
مشاهده عکس های آرامگاه حبی خواجه

امامزاده آق امام آق امام نام امام زاده ای است در بالای تپه ای گنبدی شکل به ارتفاع 3000 متر به نام کوه آق امام در شمال شرقی شهر آزادشهر ، این مقبره متعلق به محمدبن زیدبن اسماعیل علوی ( 282- 270 ه.ق ) است که دومین امیر مقتدر ، فاضل و نیکو سیرت علویان طبرستان و گرگان قدیم می باشد. این امام زاده از شمال به جاده ی بین المللی آزادشهر – مشهد و روستای ترکمن نشین قزلجه و از جنوب به روستای نوده و از مشرق به روستای سیدآباد نیلی و از غرب محدود به زمین های زراعتی است. این منطقه به صورت کوهی منفرد از سلسله جبال البرز است که در هنگام ورود اسلام دارالمرز نامیده می شد و شاخه ای از مسیر کاروانی جاده ابریشم از این ناحیه می گذشت و ارتباط سکنه این نواحی با جنوب ایالت قومس ( کومش ) شاهرود و دامغان مرتبط می شده و به دروازه گرگان مشهور بوده است. فاصله مقبره از جاده آسفالته حدود 3 کیلومتر است.
حسن و محمد بن زید علیهما السلام دو برادر بودند که در مدینه دیده به جهان گشودند. پدرشان زید فرزند محمد بن اسماعیل بن حسن بن علی بن الحسن بن علی بن ابیطالب و مادرشان دختر عبداله بن عبیداله الاعرج بن حسین الاصغر بن علی بن حسین بن علی ابن ابیطالب است.
پس از شهادت زید بن علی بن الحسین در کوفه و یحیی فرزند او در خراسان که منجر به ظهور سایر نوادگان امام حسن و حسین (ع) در نواحی دیگر گردید، جمعی از سادات به بلاد دیلم و گیلان و پاره ای نیز عازم نقاط دیگر از جمله حجاز ، یمن ، آذربایجان ، اصفهان و ری گردیدند. این دو نفر نیز مانند دیگر مهاجران آل ابی طالب از مدینه به ری آمدند و مدت مدیدی را در آن جا گذراندند. در سال 250 ه.ق به علت تظلم حکام طاهری طبرستان و به علت زهد و پارسایی که در رفتار سادات و علویان ولایت که به آن نواحی پناه آوردند، حسن بن زید علوی را که مردی شجاع و عالم بود به عنوان داعی کبیر و رهبر خود بر گزیدند و پس از غالب شدن بر حکام طاهری، حسن بن زید به پشتیبانی سرداران دیلم و اسپهبدان جبال ساری را تختگاه خود ساخت و حکومت علویان با قیام حسن بن زید در طبرستان آغاز شد و امامت زیدیه بر وفق مذهب شیعه در کل طبرستان جاری گردید. حسن بن زید پس از فتح ری ، گرگان و طبرستان دردفع راهزنان دریایی روس که در آبسکون پیاده شده بودند جدی تمام نمود. در هر حال او به سبب شدت و قوت و صلابتش به حالب الحجاره و داعی کبیر ملقب شد و در سال 271 ه.ق وفات یافت. بعضی از مورخین قبر وی را در گرگان در قریه ای به نام روشناخره نوشته اند ، ولیکن در کتب جغرافیای قدیم و جدید این اسم ملاحضه نمی شود ، پس از فوت حسن بن زید ، خلافت زیدیه به حکم وصیت به برادرش محمد بن زید علوی منتقل گردید.
محمد بن زید پس از نابود کردن مدعی خانگی خود- ابوالحسین به گسترش قلمرو خویش پرداخت و از گرگان به دامغان و از آن جا به سمنان و سپس به خوار (تقریبا گرمسار کنونی) رفت و در نزدیکی شهر ری با لشکر اساتکین ترک که از سوی طاهریان حاکم ری شده بود روبه رو شد ، اما شکست خورد و به سوی لاریجان رفت. وی که قبلا حاکم گرگان ( گنبد کاووس ) بود ، مقر خود را به آمل انتقال داد و به سال 273 ه.ق رافع بن هرثمه – امیر خراسان – که ابتدا در دربار طاهریان و سپس به دربار یعقوب لیث صفاری پیوند خورده بود ، به تحریک اسپهبد رستم بن قارن به گرگان حمله برد و محمد در نزدیکی گرگان به مقابله با وی شتافت، ولی شکست خورد وبه استرآباد عقب نشست. در آن سال در استرآباد به طوری قحطی پدید آمد که به نقل مورخین « چنانچه خوردنی نماند و گویند بهای یک درم نمک به دو درم سیم رسید.»
سرانجام در سال 282 ه.ق با شکست عمرولیث از امیر اسماعیل سامانی ، داعی علوی ( محمدبن زید ) از همه جهت فارغ گشت و اهل طبرستان استقلال کامل یافتند و حکومت وی چنان محکم شد که رافع بن هرثمه در نیشابور ، ری ، جرجان و جاجرم و دهستان به نام او خطبه می خواندند و ابومسلم محمد اصفهانی کاتب معتزلی وزیر و دبیر او بوده است.
به نقل از قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس المومنین و میر ظهیر الدین مرعشی صاحب تاریخ طبرستان در عهد داعی محمد بن زید علوی که به پادشاهی طبرستان رسید ، در حقیقت اولین حکومت مستقل تشیع در دوره عباسیان و بعد از برادرش حسن بن زید ، مامن و ملجا سادات و شیعیان بود و در عهد منتصر خلیفه عباسی که ادعای تشیع می نمود ، مشاهد امیرالمومنین و مشهد امام حسین و سایر مشاهد ائمه خراب بود و برای اولین بار به دستور داعی محمد بن زید جهت تعمیر آن مشاهد ائمه که به وسیله متوکل عباسی خراب شده بود ، همت نمود . محمد بن زید که خود از مردان فاضل و عالم است ، جهت بسط و گسترش تشیع جدی تمام داشت و در زمان او و برادرش حسن بن زید حوزه های علوم دینی گسترش فراوان یافت و او شخصا علاوه بر امارت و فرمانروایی به تدریس علوم شیعی اهتمام تام داشت.

فرجام کار محمد بن زید
در سال 287 ه.ق پس از هفده سال و هفت ماه حکومت بر طبرستان و گرگان ، در روز جمعه پنجم شوال اسماعیل بن احمد سامانی – حاکم خراسان بزرگ – محمد بن هارون سرخسی را با لشکری آراسته برای فتح طبرستان فرستاده بود و سید در مقام غرور و اعتماد بر حول و قوت خویش با بیست هزار مرد جنگی به استقبال وی رفت و در نیم فرسنگی گرگان ( گنبد کاووس ) جنگی در گرفت که منجر به شهادت محمد بن زید گردید و سر بریده وی را به همراه فرزندش زید بن محمد بن زید که به اسارت در آمده بود ، به بخارا فرستادند و او را در محلی به نام گورداعی یا گور سرخ مجاور قبر محمد بن جعفر صادق (ع) معروف به دیباج در دوازده گرگان دفن کردند و در حقیقت با مرگ وی اهل طبرستان استقلال خود و زیدیه ولایت و رهبری را که نزد آنان از سجایای عالی به شمار می رفت ، از دست دادند.

فرزندان محمد بن زید
از محمد بن زید یک فرزند به نام زید بن محمد بن زید که سیدی فاضل و بزرگوار و عالم بود به جا ماند که در جنگ به اسارت سپاه سامانی در آمد و همراه سربریده پدر به بخارا و اسارت امیر اسماعیل بن احمد سامانی در آمد و پس از مدتی اسماعیل سامانی وی را آزاد کرد و او را در برگشت به طبرستان مخیر نمود ، ولیکن وی تا آخر عمر در بخارا ماند و مزارش نیز در همان مکان می باشد و از او سه فرزند در شجره انساب طالبیه مذکور است : 1– ابوعلی اسماعیل بن زید محمد بن زید که اولادش به بخارا هستند . 2– ابوعبدالله محمدالرضا عقبه به بغداد و ارتقیه ظاهرا افریقیه 3- ابومحمد حسن بن زید بن محمد بن زید.

وجه تسمیه آق امام
کلمه آق امام کلمه ای ترکی است و به عنوان یک صفت به کار می رود و معنای آن سفید است ، چون آق چای – رود سفید و صفت در ترکی همیشه مقدم بر اسم است – برای روشن شدن موضوع فوق باید مقداری از وضعیت بنای امام زاده یحیی بن زید اطلاعاتی به دست آورد. از آنجایی که بنای امام زاده یحیی بن زید در سال 125 ه.ق بر بالای قبر او ساخته شده که احتمالا بر اثر زلزله سال 1290 ه.ق این مقبره نیز همانند ساختمانهای دیگر در زمین نشست کرد و فرو رفت. بعدها در بنای جدید نیز در همان سال فرورفتگی احداث شد و برای رفتن به داخل راهرو ، آن که حالتی سرداب گونه و دالانی طولانی و تاریک داشته ، پله هایی تعبیه می کنند. از آن جا که محل این مقبره اندکی تاریک بوده ، لذا ترکمن ها و ترک های منطقه از آن پس به آن قارنکی امام یعنی امام تاریک می گویند. لازم به یادآوری است که پس از ساخت بنای فعلی امام زاده یحیی بن زید در زمان ناصرالدین شاه که حاکم گرگان – علاء الدوله – آن را بر مکان بلندی از سطح زمین ساخت، باز هم لفظ فوق مصطلح است ، اما از آن جایی که مقبره محمدبن زید در بلندی و ارتفاع کوهستان ساخته شده و داخل آن نیز روشن تر از قرنکی امام ( یحیی بن زید) بود ، لذا ترکمن ها در مقایسه آن محل با محل فوق ، لقب آق امام ( یعنی امام سفید ) را به آن داده و این لفظ تاکنون موقعیت خویش را محفوظ داشته است و مردم منطقه اعم از شیعه و سنی از زیارت این دو امام زاده غافل نبوده اند. رابینو نیز در سفرنامه خود می گوید : (قارنکی امام ) در زبان ترکمنی یعنی امام سیاه .

بنای امامزاده آق امام
بنا به گفته ستوده در کتاب از آستارا تا استراباد ، بنای امام زاده بنایی است هشت ضلعی از آجر و گچ که پهنای هر ضلع از داخل دو متر است. بلندی دیوار تا اول گنبد از خارج 5/5 متر است. ابتدای کمربند گنبد هشت ترک است که این هشت ترک با بالا رفتن به دایره تبدیل شده و گنبد نوک تیز مخروطی شکل بنا را به وجود آورده است. پایین کمربند گنبد چهار نورگیر است. قطر داخلی گنبد یعنی فاصله هر دو ضلع مقابل 5 متر است و اطراف گنبد از خارج ایوانی به پهنای 243 سانتی متر با آجر چیده شده است . البته بنا به نقل برخی ، برای آن که بنا دارای حداکثر استحکام به خصوص در دیواره ها باشد تا گنبدی به ارتفاع 5 متر را روی دوش خود نگهدارد ، سازندگان اولیه بنا نقشه آن را چون برج قابوس در گنبد ریخته اند. لازم به ذکر است که بنای فعلی امام زاده با گنبد و ضریح جدید تعمیر شده است. همچنین در «تاریخ جرجان » نوشته ی ابوالقاسم حمزه بن یوسف بن ابراهیم سهمی متوفی 427 ه.ق آورده است که مامون در سال 203ه.ق به گرگان آمد و به همراه او ، علی ابن موسی الرضل علیه السلام و محمد بن جعفر بن محمد نیز بودند و مامون بعدها در گرگان در نزدیکی قبر محمد بن جعفرصادق دیباج قصری که به نام او معروف است بنا کرد ، اما امروزه آثاری از آن بنا باقی نمانده است.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 نوشته شده در  پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,ساعت 23:14   توسط محمود  |
مطالب اخير
فهرست اصلي
نوشته هاي پيشين
آرشيو مطالب
موارد ديگر
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 241
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 480
بازدید کل : 888524
تعداد مطالب : 499
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

انجمن وبلاگ نویسان / انجمن وبلاگ نویسان /

Copyright © 2010 All Rights Reserved by http://www.LoxBlog.com | Design by : SAHRA