torkmanha.tk |
avasaba
به سراغ من اگر می آئید پشت هیچستانم ، پشت هیچستان جایی است پشت هیچستان رگهای هوا ، پر قاصدهایی است که خبر می آرند ، از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح ، به سر تپه ی معراج شقایق رفتند پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ، تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ، زنگ باران به صدا می آید آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی ، سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است . به سراغ من اگر می آئید ، نرم و آهسته بیائید ، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من . هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست ما به فلک می رویم ، عزم تماشا که راست ؟ ما به فلک بوده ایم ، یار ملک بوده ایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتریم ، وز ملک افزون تریم زین دو چرا نگذریم ؟ منزل ما کبریاست بخت جوان یار ما ، دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست از مه او مه شکفت ، دیدن او بر نتافت ماه چنان بخت یافت ، او که کمینه گداست بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست شعشعه ی این خیال زان رخ چون " والضحی " ست خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان کی کند این جا مقام مرغ کز آن بحر خواست ؟ آمد موج الست ، کشتی قالب ببست باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست . دیگر پس از تو این زندگی در چشم من جز غمسرا نیست دیگر پس از تو از شعر بودن ، در من صدا نیست دیگر کبوترها همه بشکسته بالند دیگر اقاقیها همه افسرده حالند دیگر صفای عشق ها از خانه پر زد دیگر نوای مهرها در گوش من نیست جغد پلید غربت از هر سو به بامم پر کشیده با وای وای شوم خود ، بر کاغذ دل طرحی ز کابوس شکستن ها کشیده آئینه دل از هجرت غمگین تو در هم شکسته چشمان معصوم ، در انتظار رجعت سبز نگاهت ، بر در نشسته تصویر تاریک شب سرد جدائی ، روی دو بال مرغ بختم نقش بسته من مانده ام ، با کوله باری از توّهم من مانده ام با خوابهای پر ز تشویش من مانده ام تنها و بیکس ، بیگانه از خویش وز غرش بیداد می لرزد تن من برگرد ، برگرد تا با نوازشهای چشمان سیاهت ، مرهم نهی بر قلب خسته ، مرهم نهی بر قلب خسته . آری آغاز عشق است ، تنها نشانه ی جاودان این جهان . واژه ای خاص که آفریده شد تا وجود آدمی را برای ابد تسخیر سازد . پروردگار آدم را از مشتی خاک بر گرفت و از خود در او دمید و یقیناً هر که پروردگار در او بدمد عاشق می شود بی شک برترین هدف آفرینش عشق است و والاترین وظیفه آدم عاشقی است او می فرماید : شما آفریده شدید تا عاشق باشید و تنها آزمونتان همین است . و نیز عشق مجال سخن گفتن است با من ، پس با من گفتگو کنید . عشق همان معجزه ایست که خاک را به نور بدل می سازد . عشق نام من است و نام دیگر آدم . پس به سوی من آئید که برترین شما عاشقترین شماست . پس بار پروردگارا : از من هر چه دارم و هر آنچه خواهی بگیر باشد که دنیای فانی و بهشت ابدی را نداشته باشم ، اما نباشد ، هرگز نباشد ، که در قلبم عشق نباشد ، هرگز نباشد . امید که تا آخرین روز خدا سینه ای بی عشق مباد ، آمین . گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت مردمک چشم من ، نقش تو بر خود گرفت ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت سرزنشم گر کنی هیچ نگیرم بدل هر چه ملامت برم از تو نخواهم گذشت دیدن تو هر نفس ، ملک جهانم بس است عشق تو می پرورم از تو نخواهم گذشت تا به تمنای تو با تو شدم هم کلام عقل برفت از سرم از تو نخواهم گذشت چون به سر زلف تو گشت دلم پای بند گرچه غمت می خورم از تو نخواهم گذشت دست ز جان برکشم ، گر تو بخواهی چنین اول و هم آخرم از تو نخواهم گذشت گر بروم از جهان عشق تو دارم بدل گر ز همه بگذرم ، از تو نخواهم گذشت بر سر خاک " ولی " گر گذری ناگهان حمد نخوانی گرم از تو نخواهم گذشت . وقتی مردم روی قبرم ننویسید که بودم . وقتی مردم روی قبرم ننویسید : نه شعری نه شعاری . ننویسید که بودم از چه تباری . وقتی مردن آخرین نقطه راهه نمی خواد سنگ روی قبرم بذارید .... وقتی هر اومدنی رفتنی داره ، نمی خواد گل روی قبرم بکارید ..... خیلی وقتا پیش از این مرده بودم ، عمری دلمرده به سر برده بودم . بدون سنگ ، بدون نام و نشون چوب این زندگی رو خورده بودم . وقتی مردم روی قبرم ننویسید که بودم .... سهراب گفتی:" زیرباران باید رفت... چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید " چشمها راشستم باز همان را دیدم جز دو رنگی و دروغ جز غم و غصه و تلخی هیچ به چشمم نرسید. پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب. دورهء تلخ فریب دورهء رنگ سیاهی ایست سهراب. دورهء این همه نامردی هاست. تو اگرمیدانستی! دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟ باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟
دلم تنگ است ، دلم می سوزد از باغی که می سوزد نه دیداری ، نه بیداری ، نه دستی از سر یاری مرا آشفته می دارد ، چنین آشفته بازاری تمام عمر بستیم و شکستیم ، بجز بار پشیمانی نبستیم جوانی را سفر کردیم تا مرگ ، نفهمیدیم به دنبال چه هستیم " عجب آشته بازاریست دنیا ، عجب بیهوده تکراریست دنیا " چه رنجی از محبتها کشیدیم ، برهنه پا به تیغستان دویدیم نگاه آشنا در این همه چشم ، ندیدیم و ندیدیم و ندیدیدم . سبک بالان ساحل ها ندیدند ، به دوش خستگان باریست دنیا ، مرا در اوج حسرت ها رها کرد ، عجب یار وفاداریست دنیا ، " عجب آشته بازاریست دنیا ، عجب بیهوده تکراریست دنیا " میان آنچه باید باشد و نیست عجب فرسوده دیواریست دنیا عجب خواب پریشانیست دنیا عجب دریای طوفانیست دنیا " عجب آشته بازاریست دنیا ، عجب بیهوده تکراریست دنیا "
از کفر من تا دین تو راهی بجز تردید نیست دلخوش به فانوسم مکن اینجا مگر خورشید نیست با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من بی جستجو دیوانه وار از جنس عادت می شود حتی عبادت بی عمل محو سعادت می شود با عشق آن سوی خطر جایی برای ترس نیست در انتهای مؤعظه دیگر مجال درس نیست کافر اگر عاشق شود بی پرده مؤمن می شود چیزی شبیه معجزه .دلم در بند دلدار است جز او عشقی نمی خواهم...
...تمنای از او دارم جز عشق چیزی نمی خواهم...
... من از دریای عشق او فقط یک قطره می خواهم...
ان چنان رنجی که دنیا بر دل ما می کند ...
بردل هر کس کند ترک دنیا می کند ...
به دل می گویم فردا ترک دنیا میکنم...
چون که فردا رسد با دیدنت امروز و فردا میکنم.
...نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه ازادم
...نه ان لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم
...فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم
...اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم
...بدونه تو چه بی رنگم بدونه تو چه بی تابم
اگه کسي رو دوست داري نه براش ستاره باش نه افتاب چون هر دوشون مهمون زود گذرند پس براش اسمون باش که هميشه بالا سرش باشي
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
اگر شادی زیبای تورا به غم غربت چشمان خود میبندم تو نمی دانی چقدر باهمه ی عاشقی ام محزونم و به یاد همه خاطرات مثل یک شبنم افتاده به خاک مغمونم من صبورم اما بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب وچراغی که تورااز شب متروک دلم دور کند میترسم من صبورم اما... این بغض گران صبر نمی داند چیست!!!!
اگر کسی دیوونت بود تو عاشقش باش
برای کسی که دوستش دارد... آدم حق دارد گاهی " كم بیاورد " ! اما حق ندارد برای كسی كه "دوستش دارد " كم بگذارد...
ای كه می پرسی نشان عشق چیست ؛ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی كوشش بی ادعا عشق یعنی مهر بی اما و اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی ...Love is the freedom to pursue your desires the growth of one individual alongside of and together with the growth of another individual love is the source of success عشق... آزادی در پی گیری آرزوها و تقسیم تجربه ها با دیگران بالیدن من وتو با هم ودر کنار هم عشق سر چشمه کامیابی است
عشقه من باش تا نمیرم مطالب اخير
ترفند جدید افزایش شارز ایرانسل دانلود فیلم Silent Hill: Revelation 3D 2012 گذاشتن عكس در پشت نوار ابزار explorer حذف سطل اشغال از دسكتاپ راه حل مشكل بالا نيامدن ويندوز بعد از اعمال تغييرات در ان ايجاد پيغامي قبل از ورود به ويندوز بیش از 100 نوع از کلید های میانبر در ویندوز XP چگونه کلید Windows صفحه کلید را غیر فعال کنیم حذف پنجره dial up connction رفند دکستاپ همیشه خالی تبدیل فایل exe به jpg با استفاده از یک ترفند کوچک عبور از پسورد اکانت ویندوز !!! ترفند بستن کلیه برنامه های هنگ کرده ترفند جلوگیری از اجرای اتومات CD در ویندوز XP افزایش واقعی و 100% سرعت اینترنت موزش افزايش سرعت ويندوز XP چگونگي ايجاد Password براي محافظت از فولدرها در ويندوز XP ترفند خاموش کردن کامپیوتر بدون بستن برنامه های در حال اجرا گرفتن گزارش سلامت سیستم در ویندوز 7 |
Copyright © 2010 All Rights Reserved by http://www.LoxBlog.com | Design by : SAHRA